سفر تاریک سلین

نویسنده: ویل سلف / ترجمه: امین هوشمند

در نمایشنامه «سفرها» اثر تام استاپارد مفتش خبیث از جیمز جویس می‌پرسد در خلال جنگ بزرگ چه کردی، و او جواب می‌دهد: «اولیس را نوشتم». همین سوال اگر از لویی فردينان سلین پرسیده می‌شد، شاید جواب می‌داد: «اطلاعات لازم را برای نوشتن «سفر به انتهای شب» گردآوری می‌کردم». با این حال وقتی در حال خواندن رمان نه چندان خوشایند سلین هستید، به خاطر چروک شدن يقه لباس‌تان و همین‌طور فراموش کردن این نکته که این تازه یکی از دوازده تقابل آتشین اوست، بخشیده خواهید شد. با این حال، این نبرد سلین اصلا قابل شناسایی نیست، گورستان گلی که توسط رمارک شاعر بریتانیایی تصویر شده ولی آزادانه نیست و توسط تصاویری هذیانی و نامفهوم قابل رویت هستند، روستایی که در آتش شعله می‌شود و تقابل جنگجویان خائن و بزدل را نشان می دهد.

ادامه…

دو فیلم‌نامه‌نویس از دریچه دو مؤلف

تأملاتی پیرامون نقش و شمایل «فیلم‌نامه‌نویس» در «سانست بلوار» و «در مکانی پرت»

نویسنده: کالین آراسن / ترجمه: امین هوشمند

می‌گویند قلم از شمشیر نیرومند‌تر است، اما وقتی قلم در مقابل تبر قرار می‌گیرد نتیجه چیست؟ وقتی به دوران طلایی هالیوود نگاه می‌کنیم، نقاط لکه‌داری را می‌بینیم که بر روی سطح درخشان باقی مانده‌اند. این دوره خاص که فیلم‌های به یاد ماندنی و استثنائی تولید کرده است، مملو از کشمکش‌های قانونی و درگیری‌ و نزاع‌های داخلی بود. با بررسی عناصر روایی مشترک در فیلم سانست بلوار (۱۹۵۰) و در مکانی پرت (۱۹۵۰) می‌توان مشاهده کرد که چگونه برخی از این موضوعات در سایه زوایای تاریک این دو فیلم کمین کرده‌اند.

ادامه…

یک عاشقانه آرام، آن سوی ساحل

در نگاه اول شاید اینطور به نظر برسد که فیلم CODA ساخته سیان هدر جزو آن دسته از فیلم‌هایی است که بیننده می‌تواند ضرباهنگ آن را حدس بزند و مثال آن را هم بارها در فیلم‌های مختلفی دیده باشد. ولی با این همه داستانی مختص روز و برآمده از اتفاقاتی برای یک دختر مستعدی که در یک شهر کوچک هنوز استعدادش کشف نشده و رویای تحصیل در رشته موسیقی در یک شهر بزرگ را دارد، روایت می‌شود. معلمی آرمانگرا، معشوقی جذاب، تکه‌های کنار هم قرار داده شده از تمرینات آوازی، آزمون ورودی تحصیلی و در نهایت خانواده‌ای که در یک تردید بزرگ در مقابل پیشامدی ناخواسته برای دخترشان قرار می‌گیرند. دوباره شاید در نگاه اول این‌طور به نظر برسد که ممکن است ماحصل این هم‌ترازی حال خوب را از پیش حدس زده باشید. 

ادامه…

کاتارسیس ارسطو در قاموس راشومون

در یک دهه گذشته ریدلی اسکات فیلم‌هایی ساخته که می‌شود آنها را جز آثار کلاسیک سینما دانست. شاید تنها در فیلم‌های اسکات می‌شود این گزاره را مطرح کرد که کیفیت واژه‌ای است که از تکنیک سینمایی عبور می‌کند. البته این انگاره هم در رابطه با اسکات وجود دارد که از جان‌بخشی بصری در فیلم‌هایش خبری نیست. یا بهتر است بگوییم اسکات نمی‌تواند آن سرزندگی موجود در متن را به تصویر منتقل کند. زمانی که فیلم‌هایی مانند «گلادیاتور» و «پادشاهی بهشت» از انرژی و پویایی برخوردار بودند، فیلم‌هایی مانند «رابین هود» و «۱۹۴۲: نبرد بهشت» از نداشتن این پویایی رنج می‌بردند.

ادامه…

داستان کوتاه – رَ‌حْ‌مَ‌تْ

سلام کرد و چایی رو هورتی بالا کشید. خیلی وقت بود ندیده بودم‌اش. از وقتی رفته بود سربازی خیال می‌کردم دیگه به اینجا سر نمی‌زند. کاپشن قرمز روی دوشش بود و مثل همیشه صورتش رو اصلاح نکرده بود. می‌گفت: «برای مرد عیب داره ریش نداشته باشه». ما هم می‌گفتیم: «درسته قربون». حوصله مرافعه نداشتیم. قبلاً فکر می‌کردیم سرباز فراری شده ولی بعدش فهمیدیم دیر خودش رو معرفی کرده. «دو تا نیمرو می‌دی کبلایی؟» دو لپی افتاده بود روی سینی و داشت مثل چی لقمه می‌گرفت.

ادامه…

هنرمندانه بدزد و چند روایت دیگر

در مسیر خلاقیت فردی یا حرفه‌ای همیشه سوال‌هایی هست که از خود می‌پرسیم. چطور می‌توانیم ایده جدیدی به دست بیاوریم؟ آیا ممکن است که این ایده کاملاً اصیل باشد؟ با چه جرأتی می‌توتنیم ایده‌ای که داریم را در جهان واقعی اجرا کنیم؟ چطور می‌توانیم برای ادامه مسیر خود را با انگیزه نگه داریم؟ ولی پیدا کردن جواب برای این سوال‌ها راهی طولانی در مقابل ما قرار می‌د‌هد و شاید افراد باتجربه دوست نداشته باشند تجربه خود را به اشتراک بگذارند. در این شرایط تکلیف کسی که تازه می‌خواهد راهی را شروع کند چیست؟

ادامه…

مصائب بازی‌ سازی به روایت یک اینسایدر

وقتی همیشه صحبت از ویدئو گیم که یکی از اصلی‌ترین شاخه‌های سرگرمی هست به میان می‌آید، همه به فکر خرید آخرین کنسول‌ها و جدیدترین بازی‌های آنها می‌افتند. عناوین زیادی که شاید خیلی وقت‌ها در انتخاب آنها هم دچار مشکل می‌شویم و از بین صدها بازی جدیدی که روانه بازار شده نمی‌توانیم گزینه مدنظر خودمان را از بین آنها انتخاب کنیم. ولی خب این همه ماجرا نیست. وقتی به عنوان مصرف کننده به مقوله بازی و سرگرمی نگاه می‌کنیم شاید همه چیز عادی و گاهاً ایدئالیستی به نظر می‌آید، ولی وقتی چند قدم به پشت صحنه تولید این عناوین سرک می‌کشیم، وضعیت جدید و ناشناخته‌ای از بازار کار و سرمایه و مدیریت‌های عجیب پروژه‌های تیمی و حتی تک نفره را مشاهده می‌کنیم.

ادامه…

فقط مرده‌ها هیچ رازی ندارند

در کتاب در باب نوشتن که شامل بسیاری از خاطرات استیون کینگ است، کینگ لحظه‌هایی را توصیف می‌کند که در فرآیند نوشتن از خودش سوال‌های بزرگی پرسیده. بزرگترین سوالی که کینگ مطرح می‌کند این است که آیا داستان ارتباط منطقی ایجاد کرده؟ و اگر ایجاد کرده این ارتباط منطقی چطوری تبدیل به یک متن قابل خواندن شده؟ می‌شود احساس کرد کینگ در رمان آخرش به یکی از این سوال‌های بزرگ نزدیک شده. سوالی که از زبان جیمی کانکلین با آگاهی از زمان حال و درک «مفهوم بعداً» برای گفتن داستانی مرموز بیان می‌شود و قصه‌ای از معصومیت و چیزی که در دوران کودکی شاهدش هستیم را روایت می‌کند.

ادامه…

فوتبال؛ رقص باله طبقه کارگر

فوتبال را رقص باله برای طبقه کارگر معرفی کرده‌اند. یک بازی در قلمرو نوستالژی و اسطوره. درست زمانی که در طول ۹۰ دقیقه یک بازی هیجان‌انگیز گره خورده و هر دو تیم دنبال زدن گل برای برنده شدن هستند. درست همینجاست که خدایان وارد صحنه تئاتر می‌شوند. سوار بر تخت پادشاهی، چهار گوشه زمین را از بالا ورانداز می‌کنند، تا اگر ضربه کرنری به اشتباه به مهاجم هدف نرسید، از بالای تخت‌شان توپ را به هافبک‌ها برسانند تا با یک ضدحمله پیش‌بینی نشده، در دقیقه‌های تلف شده، گل پیروزی زده شود. درست در یک چشم بر هم زدن. در زمان وجد آور یک لحظه. درست در کلوپ تایم.

ادامه…

ایتالیا؛ جایگزین آرزوها و عشق‌های نافرجام

ولادیمیر لورچنکوف در رمان «رویای ایتالیایی» سرگذشت روستایی‌هایی را روایت می‌کند که در دهکده‌ی کوچکی واقع در مولداوی زندگی پر از فقر و فلاکت خود را سپری می‌کنند. روستاییانی که از زمان تولد، همواره به واسطه‌ی داستان‌ها و افسانه‌هایی که سینه به سینه نصیبشان شده، در تصورات خودشان تصویر آرمان‌شهری دور از خاک و سرزمین پدری‌شان را ساخته‌اند. آرمان شهری به نام «ایتالیا» که آسمانی رنگین‌ و خاکی بارور دارد و زندگی در هوای آن، چیزی جز شادی و سعادت به همراه ندارد. بهشتی گمشده که در خیابان‌ها و کوچه‌ها و خانه‌هایش هیچ خبری از فقر و اندوه و مصیبت نیست.

ادامه…