داستان کوتاه – رَ‌حْ‌مَ‌تْ

سلام کرد و چایی رو هورتی بالا کشید. خیلی وقت بود ندیده بودم‌اش. از وقتی رفته بود سربازی خیال می‌کردم دیگه به اینجا سر نمی‌زند. کاپشن قرمز روی دوشش بود و مثل همیشه صورتش رو اصلاح نکرده بود. می‌گفت: «برای مرد عیب داره ریش نداشته باشه». ما هم می‌گفتیم: «درسته قربون». حوصله مرافعه نداشتیم. قبلاً فکر می‌کردیم سرباز فراری شده ولی بعدش فهمیدیم دیر خودش رو معرفی کرده. «دو تا نیمرو می‌دی کبلایی؟» دو لپی افتاده بود روی سینی و داشت مثل چی لقمه می‌گرفت.

ادامه…

هنرمندانه بدزد و چند روایت دیگر

در مسیر خلاقیت فردی یا حرفه‌ای همیشه سوال‌هایی هست که از خود می‌پرسیم. چطور می‌توانیم ایده جدیدی به دست بیاوریم؟ آیا ممکن است که این ایده کاملاً اصیل باشد؟ با چه جرأتی می‌توتنیم ایده‌ای که داریم را در جهان واقعی اجرا کنیم؟ چطور می‌توانیم برای ادامه مسیر خود را با انگیزه نگه داریم؟ ولی پیدا کردن جواب برای این سوال‌ها راهی طولانی در مقابل ما قرار می‌د‌هد و شاید افراد باتجربه دوست نداشته باشند تجربه خود را به اشتراک بگذارند. در این شرایط تکلیف کسی که تازه می‌خواهد راهی را شروع کند چیست؟

ادامه…

مصائب بازی‌ سازی به روایت یک اینسایدر

وقتی همیشه صحبت از ویدئو گیم که یکی از اصلی‌ترین شاخه‌های سرگرمی هست به میان می‌آید، همه به فکر خرید آخرین کنسول‌ها و جدیدترین بازی‌های آنها می‌افتند. عناوین زیادی که شاید خیلی وقت‌ها در انتخاب آنها هم دچار مشکل می‌شویم و از بین صدها بازی جدیدی که روانه بازار شده نمی‌توانیم گزینه مدنظر خودمان را از بین آنها انتخاب کنیم. ولی خب این همه ماجرا نیست. وقتی به عنوان مصرف کننده به مقوله بازی و سرگرمی نگاه می‌کنیم شاید همه چیز عادی و گاهاً ایدئالیستی به نظر می‌آید، ولی وقتی چند قدم به پشت صحنه تولید این عناوین سرک می‌کشیم، وضعیت جدید و ناشناخته‌ای از بازار کار و سرمایه و مدیریت‌های عجیب پروژه‌های تیمی و حتی تک نفره را مشاهده می‌کنیم.

ادامه…

فقط مرده‌ها هیچ رازی ندارند

در کتاب در باب نوشتن که شامل بسیاری از خاطرات استیون کینگ است، کینگ لحظه‌هایی را توصیف می‌کند که در فرآیند نوشتن از خودش سوال‌های بزرگی پرسیده. بزرگترین سوالی که کینگ مطرح می‌کند این است که آیا داستان ارتباط منطقی ایجاد کرده؟ و اگر ایجاد کرده این ارتباط منطقی چطوری تبدیل به یک متن قابل خواندن شده؟ می‌شود احساس کرد کینگ در رمان آخرش به یکی از این سوال‌های بزرگ نزدیک شده. سوالی که از زبان جیمی کانکلین با آگاهی از زمان حال و درک «مفهوم بعداً» برای گفتن داستانی مرموز بیان می‌شود و قصه‌ای از معصومیت و چیزی که در دوران کودکی شاهدش هستیم را روایت می‌کند.

ادامه…

فوتبال؛ رقص باله طبقه کارگر

فوتبال را رقص باله برای طبقه کارگر معرفی کرده‌اند. یک بازی در قلمرو نوستالژی و اسطوره. درست زمانی که در طول ۹۰ دقیقه یک بازی هیجان‌انگیز گره خورده و هر دو تیم دنبال زدن گل برای برنده شدن هستند. درست همینجاست که خدایان وارد صحنه تئاتر می‌شوند. سوار بر تخت پادشاهی، چهار گوشه زمین را از بالا ورانداز می‌کنند، تا اگر ضربه کرنری به اشتباه به مهاجم هدف نرسید، از بالای تخت‌شان توپ را به هافبک‌ها برسانند تا با یک ضدحمله پیش‌بینی نشده، در دقیقه‌های تلف شده، گل پیروزی زده شود. درست در یک چشم بر هم زدن. در زمان وجد آور یک لحظه. درست در کلوپ تایم.

ادامه…

ایتالیا؛ جایگزین آرزوها و عشق‌های نافرجام

ولادیمیر لورچنکوف در رمان «رویای ایتالیایی» سرگذشت روستایی‌هایی را روایت می‌کند که در دهکده‌ی کوچکی واقع در مولداوی زندگی پر از فقر و فلاکت خود را سپری می‌کنند. روستاییانی که از زمان تولد، همواره به واسطه‌ی داستان‌ها و افسانه‌هایی که سینه به سینه نصیبشان شده، در تصورات خودشان تصویر آرمان‌شهری دور از خاک و سرزمین پدری‌شان را ساخته‌اند. آرمان شهری به نام «ایتالیا» که آسمانی رنگین‌ و خاکی بارور دارد و زندگی در هوای آن، چیزی جز شادی و سعادت به همراه ندارد. بهشتی گمشده که در خیابان‌ها و کوچه‌ها و خانه‌هایش هیچ خبری از فقر و اندوه و مصیبت نیست.

ادامه…

در تمنّای تلویزیون؛ فقط تو فراتر را می‌بینی

چنسی بعد از ۴۰ سال حالا باید با دنیای واقعی رو در رو شود. آن هم دنیایی بی‌رحم و پر از سیاستمدارهای طماع. داستان از روزی شروع می‌شود که صاحب‌کار پیر چنسی می‌میرد  و حالا اون باید خانه قدیمی را ترک کند. چنسی هیچ شناختی از جامعه ندارد و هر چه دیده از دریچه قاب تلویزیون است. اتفاقی ناخواسته او را در مقابل یکی از قدرتمندترین افراد سیاسی ایالات متحده قرار می‌دهد و حالا چنسی به جای تلویزیون، باید آدم‌ها را، رو در رو ملاقات کند.

ادامه…

آیا کطولحو واقعاً خوابیده است؟

دنیای لاوکرفت برای من امن‌ترین و بهترین دنیایی‌ست که می‌توانم تصور کنم. دنیایی پر از ناشناخته‌ها و ترس. حالا وقتی این دنیا در قالب بازی ویدئویی به بهترین شکل روایت شود، نمی‌شود در مقابلش مقاومت کرد. ‏بازی Call Of The Sea سفری تاریک، زیبا و تراژیک به دنیای لاوکرفت است. روایت سفری به یک جزیره ناشناخته در جنوب اقیانوس آرام و ورود به یک دنیای مرموز. نکته خوب و مثبت در مورد این بازی ‏این است که به هیچ‌وجه مستقیماً به دنیای لاوکرفت و اسامی اسطوره‌ای آن اشاره نمی‌کند و ما را در جستجوی چیزهایی که باید خودمان کشف کنیم رها می‌سازد.

ادامه…

آیا پرومتئوس یک فیلم لاوکرفتی است؟

بعد از هشت سال که دوباره برای تماشای فیلم پرومتئوس به خودم فرصت دادم، با آمادگی بیشتری به سراغش رفتم. این بار می‌دانستم که دنبال چه چیزی در این فیلم هستم. آن سال‌ها بعد از تماشای فیلم به دوستانم پیام دادم و نظرشان را پرسیدم. دوستانی که شیفته سینمای علمی تخیلی بودند. ولی نظر آنها جالب بود. خیلی‌هایشان با فیلم ارتباط نگرفته بودند و نیمی دیگر صرفاً فیلم را به خاطر اکشن آن دوست داشتند. ولی می‌خواهم آن پیش فرض‌ها را در این یادداشت بشکنم.

ادامه…

آیا «بیگانه» ریدلی اسکات ترسناک است؟

قبل از شروع به نوشتن این یادداشت (درباره بیگانه) و زمانیکه ایده آن در ذهنم شکل می‌گرفت، به این فکر می‌کردم که چطور می‌شود در مورد فیلمی صحبت کرد که قبلاً دیده شده است. با این سوال کلنجار می‌رفتم که چه چیز جالبی را می‌شود از ابعاد مختلف آن بیرون کشید تا با نگاهی داورانه آن را از یک فیلم به شدت لاوکرفتی به یک اثر نه چندان لاوکرفتی  تقلیل داد و آماده یک مناظره جدی در این باب شد.

ادامه…