همه مردانِ جنون

نوشته پروفسور جرولد جی. آبرامز / ترجمه امین هوشمند

بهترین نعمت‌هامان متعلق به جنونی است که از سوی خداوند به عنوان هدیه بر ما نازل شدند.

— افلاطون، فایدروس (یا: درباره زیبایی)

مارتین اسکورسیزی بزرگترین کارگردان دنیاست. این را هر محقق سینما می‌داند. و همه می‌دانند که فیلم‌های او درباره خشونت، جنایتکاران و گنگسترها هستند. حداقل، این کلیشه او است – و در واقع، خیلی اشتباه هم نیست. بله، چند استثنا هم وجود دارد: عصر بی‌گناهی (۱۹۹۳) و آلیس دیگر اینجا زندگی نمی‌کند (۱۹۷۴) برجسته‌ترین آن‌هاست. اما موارد دیگر نمونه‌ای در مورد خشونت است، معمولاً خشونت‌های گنگستری نظیر: خیابان‌های پایین‌شهر (۱۹۷۳)، راننده تاکسی (۱۹۷۶)، گاو خشمگین (۱۹۸۰)، دوستان خوب (۱۹۹۰)، کیپ ترس (۱۹۹۱)، کازینو (۱۹۹۵)، باندهای نیویورک (۲۰۰۲) و جدا افتاده (۲۰۰۸). متاسفانه ولی، علاقه‌مندان شاهکارهای اولیه او یعنی خیابان‌های پایین‌شهر و راننده تاکسی از یاد می‌برند.

ادامه…

در دفاع از هیولای فراموش شده

گفتگویی با جورج ای. رومرو درباره فیلم سرزمین مردگان / ترجمه امین هوشمند

شما تقریباً به عنوان یک فیلم ساز چریکی شروع به کار کردید، تقریباً بدون پول فیلم می ساختید و موفقیت چشمگیری داشتید. سرزمین مردگان یک فیلم استودیویی است. بین این دو رویکرد تفاوت فاحشی بود؟

جورج آ. رومرو: اصلاً تفاوت چندانی نداشتیم چون ثروتمند نبودیم. این فیلم نصف بودجه بازسازی طلوع مردگان [از سال 2004] و بسیار جاه طلبانه تر بود. بزرگ بود! صحنه‌های بزرگ، کامیون، و همه چیز. بنابراین، آنقدرها هم متفاوت نبود. هنوز فیلمسازی چریکی بود. احساس می‌کنم با ساختن تبلیغات تجاری و فیلم‌های کوچک «صنعتی» بدون پول، کمی متمایز هستم. شما می دانید چه کاری باید انجام دهید و سعی می کنید عکس ها و نحوه خرج کردن پول را پیدا کنید. پول چیزی است که در واقع همه چیز پیرامونی در مورد آن است. بنابراین آنقدرها متفاوت نبود. تفاوت بزرگ این بود که، برای اولین بار، مجبور شدم یک فیلم با رتبه R برای MPAA ایالات متحده ارائه کنم، بنابراین از برخی ترفندها در آنجا استفاده کردم. در پایان، ما زامبی‌های متحرک را جلوی یک صفحه سبز قرار می‌دهیم تا بتوانیم آنها را چاپ کنیم و روی عکس‌های گور قرار دهیم و فریم‌ها را بیرون بیاوریم. سپس می توانیم آنها را برای DVD برداریم.

ادامه…

فیلم به مثابه نظریه

نوشته فولکر پانتربورگ / ترجمه امین هوشمند

دوربین به مثابه قلم مو – فیلم و نقاشی

«در صد سال گذشته (اگر فعالیت در زمینه‌های تخصصی را نادیده بگیریم)، تاریخ هنر، تاریخ چیزی بوده است که می‌توان از آن عکس گرفت.»

— آندره مالرو

بر اساس مفهوم نظریه توسعه یافته در فصل اول کتاب «فیلم به مثاله نظریه»، اکنون می‌توان علاقه فاروکی و گدار را دقیق تر توصیف کرد: هر دو فیلمساز برای ایجاد انتزاع با رسانه ها مقابله می کنند. آنها افکاری را درباره سینما و منطق بازنمایی آن از طریق برخورد تصاویر واقعی فیلم توسعه می دهند. به قول آیزنشتاین: از تأثیر دو رؤیت، به دست آوردن چیزی نامرئی و نمایان ساختن آن. با این حال، عناصر برخورد کننده ممکن است ساختار متفاوتی داشته باشند. تصاویری که در ترکیب خود چیزی در مورد «تصویر» بیان می کنند، می توانند به زمینه های رسانه ای مختلف تعلق داشته باشند.

ادامه…

تأملاتی بر پیوندهای وسترن و فیلم‌نوآر

نوشته ادوارد رکیا / ترجمه امین هوشمد

از زمانی که فیلم نوآر در اواخر دهه ۱۹۴۰ در خودآگاه عمومی مردم ظهور کرد، منتقدان فیلم به تدریج ارزیابی خود را از آنچه که به نظر می‌رسید ناشی از یک سبک غیرمعمول از صنعت فیلم آمریکایی باشد، با خوش بینی ارائه دادند و اصلاحات اولین بر آن نظرها صورت گرفت. به عنوان مثال، در تعدیل تعریف ارائه شده توسط منتقدان فرانسوی که مبدع برچسب فیلم نوآر بودند، جان تاسک به وضوح نشان می‌دهد که او مانند نظرات ماقبلش احساس نمی‌کند که فیلم نوآر باید یک فیلم جنایی باشد. او با قاطعیت می‌گوید: «… بر عکس، یک سبک فیلم است، جنبشی در فیلم‌سازی شبیه به اکسپرسیونیسم آسمانی یا نئورئالیسم ایتالیایی، و بی‌تردید توسط تشابهی از احساس نا امیدی اجتماعی ایجاد شده است.»

ادامه…

بازی امواج

جن سایمنز / ترجمه امین هوشمند

دگما ۹۵: جنبش یا تقلید؟

در گذشته دگما [1]۹۵ یک تجربه تماشایی اما کوتاه مدت بود. جنبش فیلم دانمارکی در مارس ۱۹۹۵ در کنفرانس «سینما در قرن دوم خود» در سالن اودئون پاریس راه پایه گذاری شد، جایی که لارس فون تریه مانیفست دگما ۹۵ را ارائه کرد. تعطیلی دبیرخانه دگما ۹۵ هم به طور رسمی در ژوئن ۲۰۰۲ اعلام شد. اگر در نظر بگیریم فیلم‌های رسمی دگما (توماس وینتربرگ و لارس فون تریه در سال ۱۹۹۸) در جشنواره فیلم کن سال ۱۹۹۸ به نمایش درآمدند، می‌توان استدلال کرد که دگما ۹۵ فقط برای مدت کوتاهی دوام داشت؛ چهار سال. با توجه به اینکه هر یک از چهار بنیان‌گذار یعنی لارس فون تریه، توماس وینتربرگ، سورن کراگ-یاکوبسن و کریستین لورینگ تنها یک فیلم رسمی برای دگما ساخته‌اند، این جنبش بیشتر شبیه به یک جو زودگذر در سینما بود. برخی از منتقدان در واقع جنبش دگما ۹۵ را چیزی جز یک ترفند تبلیغاتی با هدف تبلیغ شخص فون تریه به عنوان یک ارزش نوظهور کارگردانی در بازار فرهنگی نمی‌دانستند. اگر چنین است، تنها می‌توان گفت این شیرین‌کاری روابط عمومی به طرز شگفت انگیزی موفق بوده است. لارس فون تریه را به جایگاه مشهور بین المللی ارتقا داد و بین سال‌های ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ حدود ۳۵ فیلم ارسال شده توسط فیلم‌سازان جوان از سراسر جهان گواهینامه رسمی دگما دریافت کردند.

ادامه…

سیزیف از دریچه نئورئالیسم

فیلم «مرد ارابه به دست» توسط یک آمریکایی متولد ایران و یک آمریکایی متولد پاکستان در منهتن فیلم‌برداری شده و تجسم روح نئورئالیسم ایتالیایی است. فارغ از ملودرام و تعلیق ساختگی، کار سختی را که قهرمانش از طریق آن ارتزاق روزانه انجام می‌دهد، نجابت می‌بخشد. احمد صاحب یک دکه سیار است که آن را در خیابان‌های خلوت پیش از سپیده‌دم حرکت می‌دهد تا به کنج همیشگی‌اش برساند و با مشتریان روزانه‌اش دیدار کند. او نان، شیرینی، آبمیوه و قهوه می‌فروشد و بسیاری از مشتریان، او را با نام کوچک می‌شناسند، بدون آن‌که به این فکر بیافتند تا نام خانوادگی او را بدانند یا از گذشته او خبری بگیرند.

ادامه…

دو فیلم‌نامه‌نویس از دریچه دو مؤلف

تأملاتی پیرامون نقش و شمایل «فیلم‌نامه‌نویس» در «سانست بلوار» و «در مکانی پرت»

نویسنده: کالین آراسن / ترجمه: امین هوشمند

می‌گویند قلم از شمشیر نیرومند‌تر است، اما وقتی قلم در مقابل تبر قرار می‌گیرد نتیجه چیست؟ وقتی به دوران طلایی هالیوود نگاه می‌کنیم، نقاط لکه‌داری را می‌بینیم که بر روی سطح درخشان باقی مانده‌اند. این دوره خاص که فیلم‌های به یاد ماندنی و استثنائی تولید کرده است، مملو از کشمکش‌های قانونی و درگیری‌ و نزاع‌های داخلی بود. با بررسی عناصر روایی مشترک در فیلم سانست بلوار (۱۹۵۰) و در مکانی پرت (۱۹۵۰) می‌توان مشاهده کرد که چگونه برخی از این موضوعات در سایه زوایای تاریک این دو فیلم کمین کرده‌اند.

ادامه…

یک عاشقانه آرام، آن سوی ساحل

در نگاه اول شاید اینطور به نظر برسد که فیلم CODA ساخته سیان هدر جزو آن دسته از فیلم‌هایی است که بیننده می‌تواند ضرباهنگ آن را حدس بزند و مثال آن را هم بارها در فیلم‌های مختلفی دیده باشد. ولی با این همه داستانی مختص روز و برآمده از اتفاقاتی برای یک دختر مستعدی که در یک شهر کوچک هنوز استعدادش کشف نشده و رویای تحصیل در رشته موسیقی در یک شهر بزرگ را دارد، روایت می‌شود. معلمی آرمانگرا، معشوقی جذاب، تکه‌های کنار هم قرار داده شده از تمرینات آوازی، آزمون ورودی تحصیلی و در نهایت خانواده‌ای که در یک تردید بزرگ در مقابل پیشامدی ناخواسته برای دخترشان قرار می‌گیرند. دوباره شاید در نگاه اول این‌طور به نظر برسد که ممکن است ماحصل این هم‌ترازی حال خوب را از پیش حدس زده باشید. 

ادامه…

کاتارسیس ارسطو در قاموس راشومون

در یک دهه گذشته ریدلی اسکات فیلم‌هایی ساخته که می‌شود آنها را جز آثار کلاسیک سینما دانست. شاید تنها در فیلم‌های اسکات می‌شود این گزاره را مطرح کرد که کیفیت واژه‌ای است که از تکنیک سینمایی عبور می‌کند. البته این انگاره هم در رابطه با اسکات وجود دارد که از جان‌بخشی بصری در فیلم‌هایش خبری نیست. یا بهتر است بگوییم اسکات نمی‌تواند آن سرزندگی موجود در متن را به تصویر منتقل کند. زمانی که فیلم‌هایی مانند «گلادیاتور» و «پادشاهی بهشت» از انرژی و پویایی برخوردار بودند، فیلم‌هایی مانند «رابین هود» و «۱۹۴۲: نبرد بهشت» از نداشتن این پویایی رنج می‌بردند.

ادامه…

آیا پرومتئوس یک فیلم لاوکرفتی است؟

بعد از هشت سال که دوباره برای تماشای فیلم پرومتئوس به خودم فرصت دادم، با آمادگی بیشتری به سراغش رفتم. این بار می‌دانستم که دنبال چه چیزی در این فیلم هستم. آن سال‌ها بعد از تماشای فیلم به دوستانم پیام دادم و نظرشان را پرسیدم. دوستانی که شیفته سینمای علمی تخیلی بودند. ولی نظر آنها جالب بود. خیلی‌هایشان با فیلم ارتباط نگرفته بودند و نیمی دیگر صرفاً فیلم را به خاطر اکشن آن دوست داشتند. ولی می‌خواهم آن پیش فرض‌ها را در این یادداشت بشکنم.

ادامه…