درباره من
من امین هوشمند هستم. متولد شهریور ۱۳۶۹. رشته زبان و ادبیات انگلیسی خواندم و حالا دانشجوی دکتری زبانشناسی کاربردی هستم. علاقه من همیشه به چیزهای مشخصی بوده؛ ادبیات، سینما، ویدئوگیم و فوتبال. از دوران نوجوانی مسئله زبان و تاثیر آن در انسانها و جوامع مدرن برای من اهمیت پیدا کرد. سعی کردم به زبانشناسی نگاه ویژهای داشته باشم. همین باعث شد مسیر آکادمیک من معطوف به زبانشناسی کاربردی شود. در آن سالها که وبلاگ نویسی رشد میکرد، وبلاگ عمو سبزیفروش را داشتم و گاهی در آن مینوشتم. که البته بعدها بسیاری از مطالبام را از آنجا پاک کردم. ارتباط من با ادبیات، شعر را برایام جدیتر کرد. نمیتوانم ادعای شاعری کنم، ولی شعروارههایی را از سال ۱۳۸۵ پراکنده نوشتم و تا به امروز نزدیک چهار دفتر شدهاند که به غیر از یکی هرگز چاپشان نکردم؛ و شاید هیچگاه هم این اتفاق نیافتد. راستش را بخواهید نمیدانم چه فکری با خودم کرده بودم که در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۱ مجموعه شعر (!) همین نزدیکی با همکاری انتشارات فرسار منتشر شد.
رمان و داستان در دوران تحصیل دانشگاه برای من مهمتر شدند. بعد از آشنایی با تاریخ ادبیات ایالات متحده و بریتانیا و شناخت نویسندههای کلاسیک و مدرن، ترجیح دادم بیشتر بخوانم و یاد بگیرم. این ارتباط تنگاتنگ با ادبیات هنوز هم با من همراه است. سعی میکنم هر هفته حداقل یک تا دو کتاب بخوانم. عادت هفتگیام شده است. در این بین سینما را هم دوست دارم. اوایل دهه ۹۰ خورشیدی بود که در کلاسهای انجمن سینمایی جوان ثبت نام کردم تا در دورههای فیلمسازی و کارگردانی شرکت کنم. هیچوقت یادم نمیرود همان کلاسها برخورد من با سینما و عکاسی را تغییر داد. تازه یاد گرفتم درست از پشت دوربین ببینم. یاد گرفتم فیلمهای درست ببینم. و آن شور عشق سینما از آن روزها پر حرارتتر در من جریان گرفتند. چند فیلمنامه کوتاه نوشتم و یک فیلم کوتاه هم ساختم که هرگز به میز تدوین نرسید. همان بهتر که راشهای فیلم را گم کردم تا آیندهگان زجر دیدن آن را به خود ندهند.
اما فوتبال قصهاش فرق دارد. از اولین تصویر فوتبای که به یاد دارم سالها میگذرد. آن پنالتی کذایی دم اسبی الهی؛ روبرتو باجو بزرگ در فینال جام جهانی ۱۹۹۴ آمریکا، مقابل برزیلِ کارلوس آلبرتو پریرا. آن شور و آرزویی که در یک لحظه بر باد رفت. از آن روز به بعد فوتبال رفیق همیشگی من شد. و من شدم طرفدار ایتالیا، سرزمین چکمهای. سه دهه از آن روزها میگذرد و این ارتباط من و فوتبال هر روز تنگتر میشود. به قول دکتر حمیدرضا صدر فقید، سن واقعی انسانها را بهتر است از روی رویدادهای فوتبالی بسنجیم. اینکه در کودکی کدام جام جهانی را تماشا کردیم، یا در نوجوانی چه تیمی قهرمان جام ملتهای اروپا شده، یا وقتی برای کنکور درس میخواندیم مارچلو لیپی چطور ایتالیای ناامید را قهرمان جهان کرد؟ یا وقتی بیست و خوردهای سالمان شد، اسپانیای دوران تیکیتاکا چطور همه عناوین را درو کرد، یا وقتی در دهه چهارم زندگی بودیم، چطور در یک ۲۴ ساعت، ایتالیا قهرمان اروپا و آرژانتین قهرمان آمریکای جنوبی شدند، آن هم یکی بعد از ۶۰ سال و دیگری بعد از ۳۰ سال! قصه آدمها را میشود با فوتبال، تماشاییتر روایت کرد. درامی غلیظ در مستطیل سبز!
خلاصه که اینها همگی من هستم. کتابهایی که خواندهام به همراه بررسیهایشان را در گودریدز میتوانید پیدا کنید. گاهی هم ویدئوهایی را برای کانال یوتیوبام میسازم. روزنوشتها و لحظهنوشتهایم را هم در توییتر مینویسم. عکسنگاری از روزمرهها که بیشتر معرفی کتابهایی هستند که میخوانم را هم در اینستاگرام پست میکنم. و نوشتههای جدیترم را میتوانید در همین وبسایت خودم بخوانید؛ نقدها، یادداشتها، داستانهای کوتاه و گاهی شعروارههایم همینجا بایگانی میشوند. در انتها، ممنونم که میخوانید.
ارادتمند شما
کتابهای منتشر شده:
همکاری با نشریات و مجلهها:
- دو فیلمنامهنویس از دریچه دو مؤلف (فیلمکاو)
- تأملاتی بر پیوندهای وسترن-فیلمنوآر (فیلمکاو)
- بازی امواج؛ دگما ۹۵: جنبش یا تقلید؟ (فیلمکاو)
- فیلم به مثابه نظریه (فیلمکاو)
- در دفاع از هیولای فراموش شده (فیلمکاو)
- دوستی بیخطر (دنیای تصویر)
- همه مردانِ جنون (فیلمکاو)