در دفاع از هیولای فراموش شده
گفتگویی با جورج ای. رومرو درباره فیلم سرزمین مردگان / ترجمه امین هوشمند
شما تقریباً به عنوان یک فیلم ساز چریکی شروع به کار کردید، تقریباً بدون پول فیلم می ساختید و موفقیت چشمگیری داشتید. سرزمین مردگان یک فیلم استودیویی است. بین این دو رویکرد تفاوت فاحشی بود؟
جورج آ. رومرو: اصلاً تفاوت چندانی نداشتیم چون ثروتمند نبودیم. این فیلم نصف بودجه بازسازی طلوع مردگان [از سال 2004] و بسیار جاه طلبانه تر بود. بزرگ بود! صحنههای بزرگ، کامیون، و همه چیز. بنابراین، آنقدرها هم متفاوت نبود. هنوز فیلمسازی چریکی بود. احساس میکنم با ساختن تبلیغات تجاری و فیلمهای کوچک «صنعتی» بدون پول، کمی متمایز هستم. شما می دانید چه کاری باید انجام دهید و سعی می کنید عکس ها و نحوه خرج کردن پول را پیدا کنید. پول چیزی است که در واقع همه چیز پیرامونی در مورد آن است. بنابراین آنقدرها متفاوت نبود. تفاوت بزرگ این بود که، برای اولین بار، مجبور شدم یک فیلم با رتبه R برای MPAA ایالات متحده ارائه کنم، بنابراین از برخی ترفندها در آنجا استفاده کردم. در پایان، ما زامبیهای متحرک را جلوی یک صفحه سبز قرار میدهیم تا بتوانیم آنها را چاپ کنیم و روی عکسهای گور قرار دهیم و فریمها را بیرون بیاوریم. سپس می توانیم آنها را برای DVD برداریم.
برخی از موارد MPAA کمی مضحک است. آنها نمی گویند “آن صحنه را قطع کن”، زیرا در این صورت می ترسند سانسور شوند، بلکه به شما می گویند: “نه یا ده فریم را از آن جدا کنید.” بنابراین، ما توانستیم با این روشهایی که انجام دادیم از پس این کار بر بیاییم. سپس آگاهانه، ما چند کار را انجام دادیم که برای فرار از خشم MPAA بود. ما یک صحنه در دود گرفتیم که در آن بازیگران یک دست را از هم جدا می کنند، و ما یک صحنه را در سایه و ضدنور انجام دادیم که در آن گردن یک پسر کنده می شود. ما کارهایی از این قبیل انجام دادیم تا داد سانسورچیان را بیاوریم. خنده دار است، زیرا مردم می گویند که این فیلم از فیلم های دیگر بدتر است، اما من فکر نمی کنم اینطور باشد. شما دقیقا می توانید ببینید چه اتفاقی دارد می افتد، اما اگر آن را فریم به فریم حساب کنید، فکر نمی کنم اینطور باشد. شاید مدتی است که مردم فکر می کنند، خدای من، این مرد حتماً دیوانه است!
به پایین پرتاب شدن اصلاً کار آسانی نبود. آیا این تغییراتی بود که در فیلمنامه ایجاد کردید؟
من این تصور را دارم: شب مردگان زنده [1968] دهه 60 بود، طلوع [1979] دهه 70 بود، روز [1985] دهه 80 بود، و من می خواستم دهه 90 را انجام دهم. فقط دلم برایش تنگ شده بود من و شریکم قراردادهای توسعه فیلم در هالیوود را از دست دادیم و مدتی با New Line قرارداد خانه نشینی داشتیم و هرگز فیلمی نساختیم. سپس درگیر این قراردادهای توسعه فیلم هایی شدیم که هرگز اتفاق نیفتادند. از ناامیدی، فرار کردم و فیلم کوچکی ساختم که توسط کانال پلاس تامین مالی شده بود به نام Bruiser [2000] که هیچ کس تا به حال ندیده بود. بنابراین دلم برای دهه 90 تنگ شده بود.
بلافاصله پس از اتمام Bruiser، شروع به نوشتن فیلمنامه ای برای این کار کردم. بیشتر درباره مشکلات وطن، بی خانمانی، ایدز، طبقه متوسط در حال ناپدید شدن بود، اگرچه بسیاری از تصاویر [مانند] کامیون و ایده شهری محافظت شده توسط آب در آن فیلمنامه بود. وقتی آن را تمام کردم و فرستادم، به معنای واقعی کلمه قبل از 11 سپتامبر بود و به هر حال هیچ کس در هالیوود نمی خواست به آن دست بزند. آنها می خواستند فیلم های آرام، مبهم و رنگارنگ بسازند. بنابراین آن را روی قفسه کارم قرار دادم.
چند سال بعد، آن را برداشتم و برخی از ارجاعات آشکار به این «عادیسازی جدید» در آمریکا را درج کردم، اما برخی از چیزهایی که وجود داشت آنها اکنون تلخ تر هستند: ایده یک وسیله نقلیه زرهی که از دهکده ای کوچک عبور می کند و همه را به زمین می زند و بعد تعجب می کند که چرا آنها از دست ما عصبانی هستند! آن صحنه در فیلمنامه اصلی بود. فقط معنی بیشتری داشت این برج یک ساختمان بلندتر و بزرگتر ساخته شد و یکی از خطوط “ما با تروریست ها مذاکره نمی کنیم” – بیش از حد بزرگ شد. همیشه باعث خنده می شود، پس شاید کار کند.
Night of the Living Dead ظرافتی در خود داشت، در حالی که Land of the Dead در شوک هایش به بیننده آشکارتر است. آیا مخاطبان اکنون چنین انتظاری دارند؟
فکر می کنم شاید هوادارانم از من انتظار داشته باشند. فکر میکنم Day of the Dead واقعاً خشنترین جلوههایی را داشت که تام ساوینی انجام داد. من فکر میکنم احتمالاً چند لحظه در Day of the Dead وجود دارد که بسیار خشنتر و ترسناکتر از هر چیزی در سرزمین مردگان است. اما فکر می کنم آنها از من انتظار دارند. من از انجام آن لذت می برم، من با کتاب های کمیک EC بزرگ شده ام، من از این کار اذیت نمی شوم. وقتی صحنههای غمگینی را در فیلمهای ترسناک دیگران میبینم، میخندم، خجالت نمیکشم. باز هم، این یک خودپسندی دیگر است. یه جورهایی شبیه به سیلی به صورت. شما نسخه اصلی فیلم M*A*S*H [1972] اثر رابرت آلتمن را می بینید و نود دقیقه در حال خندیدن هستید. و گهگاه صحنهای در اتاق عمل وجود دارد که در آن همه جا خون جاری است، و این یک سیلی به صورت شما است. این یک زنگ بیدارباش یا چیزی شبیه به آن است. من یک جورهایی آن را توجیه کرده ام، اما از آن هم ناراحت نمی شوم.
چه چیزی در EC Comics روی شما به عنوان یک مرد جوان تأثیر گذاشت؟
در روزهای قبل از “نشانههای کمیک”، زمانی که من در کودکی کتاب های مصور می خریدم، کتاب های مصور EC وجود داشت، مجله Mad وجود داشت، همچنین Tales from the Crypt وجود داشت – تمام سری کمیک های ترسناک EC من آن شمارهها را دوست داشتم. آنها داستانهای ترسناک ولی همچنین داستانهای اخلاقی هم بودند. نکته اصلی این است که آنها همیشه اخلاقگرا بودند. هنگامی که ما Creepshow [1982] را ساختیم – که استیو کینگ از آن کتابها الگوبرداری کرد، او یک شعار نوشت: “کمیک لورل یک کمیک اخلاقی است.” نکته اصلی این است که افراد بد نیز به موفقیت خود رسیده اند. در سرتاسر اینجا و آنجا، طنز اجتماعی و انتقاد اجتماعی وجود داشت. هنرمندان بزرگی که برای Mad ، والاس وود، جک دیویس و همه آن بچه ها طراحی کردند، به زیبایی طراحی شده بودند. من با آنها بزرگ شدم و بعد یکدفعه گفتند: “یه لحظه صبر کن دیگر انتشارش ممنوع شده!”
این متن در شماره ۱۸ مجله فیلمکاو منتشر شده است.
متن کامل را در مجله چاپی و الکترونیکی «فیلمکاو» مطالعه کنید.