سفر تاریک سلین
نویسنده: ویل سلف / ترجمه: امین هوشمند
در نمایشنامه «سفرها» اثر تام استاپارد مفتش خبیث از جیمز جویس میپرسد در خلال جنگ بزرگ چه کردی، و او جواب میدهد: «اولیس را نوشتم». همین سوال اگر از لویی فردينان سلین پرسیده میشد، شاید جواب میداد: «اطلاعات لازم را برای نوشتن «سفر به انتهای شب» گردآوری میکردم». با این حال وقتی در حال خواندن رمان نه چندان خوشایند سلین هستید، به خاطر چروک شدن يقه لباستان و همینطور فراموش کردن این نکته که این تازه یکی از دوازده تقابل آتشین اوست، بخشیده خواهید شد. با این حال، این نبرد سلین اصلا قابل شناسایی نیست، گورستان گلی که توسط رمارک شاعر بریتانیایی تصویر شده ولی آزادانه نیست و توسط تصاویری هذیانی و نامفهوم قابل رویت هستند، روستایی که در آتش شعله میشود و تقابل جنگجویان خائن و بزدل را نشان می دهد.
با این حال «سفر به انتهای شب» اخیرا در نسخهای جدید که اولین و بهترین رمان مربوط به جنگ جهانی اول هست، منتشر شده است. همان اندازه که به رقص مدرن سنت وایتوس آلوده شده است، همان اندازه نیز ترس از مرگ بیرحمانه را تجربه میکند. در میانه روایت ضدقهرمان داستان، فردینان باردامو با همزاد خود روبنسون، همان کسی که در میانه جنگ آشنا شده بود، دوباره متحد میشود. هر دوی آنها اکنون به دنبال زندگی رقتآمیز خود در کوچه پس کوچههای پاریسی رانسی هستند؛ باردامو به عنوان یک دکتر قمارباز کوچک و روبنسون که از سرفه کردن زیاد در حال جان دادن است. همراهی روبنسون توسط باردامو به خانهاش در یک شب باعث شد باردامو متوجه شود که دوستش چرا باید تحت مراقبت قرار بگیرد: «من به تو میگویم… چون مردم هیچ مشکلی ندارند، آنها دیگر نمیترسند … مخصوصاً بعد از شروع جنگ… میدانم آنها هم فکرش را میکنند… نمیتوانند همیشه به جواب برسند… ولی میدانم که آنها هم فکر میکنند… تا زمانی که زنده هستند، آنها هم به کشتن تو فکر میکنند». این همان پارانویایی است که تبدیل به امضای سلین شده و در گستردگی فاصلههای «سفر» حکمرانی میکند. تاریکی بر چهره دنیا چیره شده است و تنها راه نه فرار که مرگ است.
سلین که با نام اصلی لویی فردینان دتوش در سال ۱۸۹۶ به دنیا آمد، خودش در جنگ مجروح شده بود. بعد از تحصیلات ابتدایی که داشت، به پیاده نظام ملحق شد که البته خدمت متفاوتی را هم تجربه کرد. اکثر تکامل شخصیتی باردامو بازتاب تجربیات پساآخرالزمانی خود سلین بودند. بعد از جنگ، سلین به عنوان دکتر تعلیم یافت و در لیگ نوظهور ملی در کلونیهای مستعمره فرانکفون آفریقایی خدمت کرد. او قبل از بازگشت به فرانسه و خدمت به هم کیشاناش برای درمان ساس و سفیلیس، به مدت کوتاهی در آمریکا زندگی کرد. ولی اگر این بیوگرافی هراسی متنوع و دلسوزانه از جهان به نظر بیاید، از دنیای تاریکی که سلین قصد ترسیمش با رنگهایی تاریک در وسعتی بزرگ را داشت، خیلی فاصله دارد. ترسی صریح بر تحقیر خود اعتراف میکند، که – علی رغم شهرتی که بعداً به عنوان یک ضدیهودی خشمگین بدست میآورد – همه طبقات و نژادهای به حاشیه رانده شده را مورد هدف قرار میدهد. در واقع اگر «اولیس» یک رمان بزرگ مدرنیستی برای الهام جنبههای انسانگرایانه بود، «سفر به انتهای شب» آنتیتزی برای این ادعاست؛ جریانی از آگاهی اشتباه، که تقریباً به هر احساس مشترک و گرمای وجودی بیاعتناست. من میگویم به خاطر این است که سلین نقاط ضعفی هم داشت، که نمونه بارزش در مورد کودکان است.
مثلا در مورد باردامو وقتی برادرزاده سرایدار میمیرد؛ «این اتفاق برای مخاطب آن چنان ملموس مانند فقدان یک فرد بزرگسال نیست. در غیر این صورت شما به خود میگویید، یک انسان متعفن کمتر بر روی زمین، ولی وقتی پای یک کودک در میان باشد، نمیتوانید هرگز این چنین مطمئنانه رفتار کنید. همیشه آیندهای هم در کار است. سلین همچنین به فصاحت گفتار به شیوه زنانه هم آشنایی داشت با این حال باردامو نمیتوانست جذابیتهای زنانه را – «هنوز چیز حساسی در مورد او وجود داشت و حرکاتش همان چیزی بود که باید از نگاه جنسی برای یک زن مناسب باشد» – بدون توضیح در صفحههای بعدی انتقال دهد. «من دوست داشتن او را ورانداز کنم، ولی او خون زیادی از دست میداد، مایع چسبندهای آنجا بود و من چیزی در واژن او نمی دیدم. لختههای خون. خون بود که شرشر از بین پاهایش مثل بریده شدن گردن یک سرهنگ در جنگ سرازیر میشد». این مانند تمرینهای پزشکی بود که سلین برای تسلی خاطر خودش و مواجهه با شوک آن لحظات به خود تحمیل می کرد.
چه چیز دیگری در «سفر به انتهای شب» برای تسکین سلسله طعنهها ، مطابقتها و توهینهای ناخوشایند وجود دارد که سلین علیه جهان اقامه میکند؟ یک مساله بزرگ. موعظههای زیادی به حداقل یکی در هر صفحه – وجود دارد که از علاقه لاروشفوکو به ال اس دی – مواد روان گردان – اشاره میکند. از آنجایی که ما چیزی جز بستههای احمق و نیمه پوسیده نیستیم، همیشه باید با احساس روبرو شویم. سلین انتقادات ویران کنندهای به مسیحیت، کاپیتالیسم و سوسیالیسم وارد میکند – نظام باوری دزدسالاری تلاش میکند تا فقط در جایگاه فقیر و غنی در جایگاه غنی باقی بماند. ولی آزادیخواهانی از هر طیف – شامل ويليام ولمن که یادداشتی برای نسخه جدید کتاب «la patrie» نوشته – به اشتباه سلین و اندیشههایش را متعلق به سیاستهای خودخوانده میدانند. بر خلاف انتقادهای امپریالیستی از خوانش متونی مانند «در قلب تاریکی» که در ایالات متحده رخ میدهد تا به اثر «آمریکا» کافکا و حتی بخش مربوط به جنگ و اثر «سرباز خوب شوایک»، «سفر به انتهای شب» هیچ فریب سیاسی ندارد. بلکه این رمان تلاش پرحرارتی است برای گنجاندن خودآگاهی یک انسان در بهبوبه جنگ که زیر فشار مرکزی کاپیتالیسم، امپریالیسم، مصرفگرایی و هرزهگرایی در حال انفجار است. در این راستا سلین انتظار گزافگوییهای غیرسیاسی «ضربههای آمریکایی» تقريباً وضعیتی نزدیک به وضعیت مارکسیستی از اگزیستانسیالیستها و سورئالیستها فرانسوی را دارد.
«سفر به انتهای شب» در سال ۱۹۳۲ منتشر شد و مثل بمب در محافل ادبی پاریسی و همینطور بازار فروش کتاب صدا کرد و برنده جایزه گونکور شد. با این وجود هیچ تمجیدی نمیتواند گناه بازمانده از سلین یا تلخی آن را بکاهد – تلخیای که تنیده در نثری خاص به جای یک متن عمومی و شاعرانه است.