فوتبال؛ رقص باله طبقه کارگر
فوتبال را رقص باله برای طبقه کارگر معرفی کردهاند. یک بازی در قلمرو نوستالژی و اسطوره. درست زمانی که در طول ۹۰ دقیقه یک بازی هیجانانگیز گره خورده و هر دو تیم دنبال زدن گل برای برنده شدن هستند. درست همینجاست که خدایان وارد صحنه تئاتر میشوند. سوار بر تخت پادشاهی، چهار گوشه زمین را از بالا ورانداز میکنند، تا اگر ضربه کرنری به اشتباه به مهاجم هدف نرسید، از بالای تختشان توپ را به هافبکها برسانند تا با یک ضدحمله پیشبینی نشده، در دقیقههای تلف شده، گل پیروزی زده شود. درست در یک چشم بر هم زدن. در زمان وجد آور یک لحظه. درست در کلوپ تایم.
فوتبال به ما این امکان را میدهد که شاهد تاریخ خشونتی باشیم که از آن سر بیرون آوردهایم. اما هیچ چیزی از جنس صلح در اختیار ما نمیگذارد. به قول ریموند ویلیامز: صحبت از صلح در جایی که هیچ صلحی وجود ندارد، یعنی هیچی نگفتن. در زمین فوتبال هیچ صلحی در کار نیست. فوتبال میدان مبارزه و جنگیدن است. میدانی برای جبران کمبودها و نداشتهها. میدانی برای تبدیل شدن به آرمان یک کشور، یک قبیله، یک تیم. فوتبال یعنی جنگ.
عنوان کتاب سایمون کریچلی الهام گرفته شده از داستان کوتاهی از ریموند کارور به اسم «از چه صحبت میکنیم وقتی از عشق صحبت میکنیم» یا احتمالا از کتابی از هاروکی موراکامی به اسم «از چه صحبت میکنم وقتی از دو صحبت میکنم» است. در این کتاب سایمون کریچلی بازی فوتبال را از جوانب و زوایای مختلف مورد بحث قرار میدهد. به سرچشمه فوتبال که ریشه در سوسیالیسم داشته و چطور حالا تبدیل به یک بازی کاپیتالیستی شده. اینکه این بازی چطور این همه زیباست و سرمنشا این زیبایی کجاست، طبیعت تیمهای فوتبال چه هست و چطوری در ساختار تیمها میشود استعداد فردی را پرورش داد. فوتبال چه معنی میدهد و چطوری بازیکنان و هواداران خودشان را در یک جبهه تلقی میکنند و چطوری در یک بازی فوتبال کنترل خودشان را از دست میدهند و چطوری سرودهای تاریخی باشگاه مورد علاقهشان را در ورزشگاه میخوانند و این شور و اشتیاق را تبدیل به جادویی برای تیمشان میکنند. یک طرفدار دو آتشه فوتبال بودن چه معنی دارد مخصوصاً زمانی که تیم مورد علاقه شما در حال باختن است. نقش مربی و بازیکن در این ورزش چیست و ملیگرایی و قبیلهگرایی از دریچه فوتبال چه معنی میتواند داشته باشد. کریچلی به این مضامین و موضوعهای دیگری در این کتاب با دقت اشاره میکند. اون به عنوان کسی که فیلسوف معاصر است از مفاهیم فلسفی برای توصیف زیبایی فوتبال و معنای عمیقتر آن استفاده میکند تا بازیکنان و طرفداران این ورزش را با ظرافت توصیف کند. نویسنده در این سفر هیجانانگیزی که در کتاب شاهد آن هستیم به سراغ بازیکنان و بازیهای مهمی در تاریخ معاصر فوتبال میرود تا عمق زیادی را در نشون دادن این مضامین فلسفی به خواننده نشان بدهد.
من سایمون کریچلی را دوست دارم. به خاطر نگاهش به فوتبال، فلسفه و ادبیات. قبل از این اثر نمیشد کتابی مشابه آن پیدا کرد. معمولاً کتابهای ورزشی توسط گوسترایترها نوشته میشوند و زندگینامه بازیکنان و مربیها بخش بزرگی از این ژانر را به خود اختصاص داده. در سالهای منتهی به جام جهانی کتابهای زیادی منتشر میشود که اطلاعات کلیشهای با عکسهای رنگی از بازیها منتشر میکنند. ولی معمولاً نمیشود کتابی را پیدا کرد که به معناشناسی این بازی هیجان انگیز و توصیف زیباییهای آن بپردازد. به چه فکر میکنیم وقتی به فوتبال فکر میکنیم یک جواب زیبای فوتبالی به کتاب هاروکی موراکامی است. اثری زیبا، درگیر کننده و مملو از عشق به این بازی مهیج.
فوتبال ممکن است چیز وحشتناکی باشد. مخدر قدرتمندی که آرام بخش معتادان به آن است، نیروی آنها را میمکد، توجهشان را از مبارزات اجتماعی مهم تر زمان و مکانشان منحرف میکند و پتانسیل کنش سیاسی را مختل میکند. فوتبال بیشک شکلی از روانشناسی توده است که مجوز فجیعترین اشکال قبیلهگرایی را در سطح باشگاهی و شنیعترین ملیگرایی را در سطح ملی صادر میکند. اگرچه در فوتبال امپراتوری به کرات بازمیگردد (مثلا وقتی که الجزایر فرانسه را شکست داد یا ایرلند انگلیس را برد)، فوتبال محمل از مد افتادهترین پندارهای استعماری در مورد رابطه بین بومیهای به حق میهنپرست و خارجیهای آشکارا پستتر و غیر قابل اعتماد است، بین ما و آنها، و ما هم همواره بهتر از آنهاییم.
سرمایهداری، کالایی شدن، استعمار، ملیگرایی، روانشناسی توده، پدر سالاری و به قالب قانون دراوردن خشونت – این ها دلایل من است برای پیوند دادن دایمی لذت و انزجار با فوتبال. تماشای بازی فوتبال و لذت بردن از آن، به همان معصومیتی که شاید به نظر آید، نه به معنی در امان بودن از وحشتهای موجود در دنیای جهانی شده نئولیبرال است و نه به معنی جدا شدن از آنها و رفتن به سوی قلمروی والاتر و مقدس تر از جنس تجربه آیینی شده. خیر، بیشتر احساس دست و پنجه نرم کردن دایمی با آن وحشتهاست، آن زشتیهای آشکار، اسیر لایههای رسانه و با واسطهگی. تماشای فوتبال دیدن دنیایمان است در تهوع آورترین و مخوفترین حالتش. این زیبایی چیزی نیست جز دروازهای به سوی وحشت. اگر فوتبال تصویری از زمانه ما ارائه میکند، پس ما آن را در بدترین و پرزرق و برقترین شکلش، در نمایش ثروت و قدرت اقتصادی، میبینیم. ولی فوتبال چشم ما را به روی دنیا نمیبندد. طرفداران هم فریب خوردگان ساده لوح قدرت نیستند. آنها به هیچ وجه ابله نیستند. آنها میدانند چه خبر است. آنها میدانند در بازی چه میگذرد و میدانند ساختن و حفظ یک تیم موفق به چه پشتوانه مالیای نیاز دارد.
اما طرفداران این را هم میدانند که فقط در یک لحظه، و فقط در آن لحظه از لحظه ها، چیزی بیش از اینها میتواند وجود داشته باشد، چیزی که در این کتاب سعی در توصیفش داشتم، مسئله بردن نیست بلکه دستیابی به چیزی است که شاید بتوان شکوه نامیدش. در آن لحظههای جادویی رها از مسئولیت، پای لذت و از خود بیخود شدن در میان است، فرم فوتبال بر مادهاش سایه میاندازد: پیکربندی پویای زیبایی، جریان دراماتیک بازی، پیوند آزادانه بین بازیکنان و بین طرفداران، جادوی وجد حسانی. در این لحظهها، نفس را در سینه حبس میکنیم. چیزی دیگر، چیزی شگفتآور، در پیش است. اما آن هم میگذرد. نفس را بیرون میدهیم. و نمایش وحشت همچنان ادامه دارد.
نقد و بررسی ویدئویی کتاب «به چه فکر میکنیم وقتی به فوتبال فکر میکنیم» در یوتیوب