فقط مردهها هیچ رازی ندارند
در کتاب در باب نوشتن که شامل بسیاری از خاطرات استیون کینگ است، کینگ لحظههایی را توصیف میکند که در فرآیند نوشتن از خودش سوالهای بزرگی پرسیده. بزرگترین سوالی که کینگ مطرح میکند این است که آیا داستان ارتباط منطقی ایجاد کرده؟ و اگر ایجاد کرده این ارتباط منطقی چطوری تبدیل به یک متن قابل خواندن شده؟ میشود احساس کرد کینگ در رمان آخرش به یکی از این سوالهای بزرگ نزدیک شده. سوالی که از زبان جیمی کانکلین با آگاهی از زمان حال و درک «مفهوم بعداً» برای گفتن داستانی مرموز بیان میشود و قصهای از معصومیت و چیزی که در دوران کودکی شاهدش هستیم را روایت میکند.